نوشته شده توسط : حامد سیفی


مقدمه

انقلاب رنگی(Color revolution) یا انقلاب مخملی(velvet revolution) از جمله شیوه‌های جدید تغییر رژیم در آغاز سده بیست و یكم است كه تاكنون با حمایت غرب علیه نظام‌های سیاسی باقی‌مانده از دوره جنگ سرد، در كشورهای اروپای شرقی و جمهوری‌های استقلال‌یافته از شوروی سابق، روی داده است.

« انقلاب رنگی » پدیده ای نوین و مربوط به دوران پس از جنگ سرد است كه در ذیل مدل های شناخته شده و كلاسیك جامعه شناسی سیاسی در باب تغییرات و دگرگونی های اجتماعی نمی گنجد . منظور از انقلاب رنگی كه با عناوینی نظیر « انقلاب آرام » ، « انقلاب خاموش » ، « انقلاب مخملی » ، « انقلاب گل رز » ، « انقلاب نارنجی » ، « انقلاب لاله » ، « انقلاب كاج » و ... شناخته می شود ، تغییر رژیم بدون خشونت و كشتار است كه از طریق اعتراض های مدنی و یا تحصن های گسترده حاصل می گردد .

دلیل اطلاق نام رنگ ها و گل ها بر این رویدادها به استفاده ی مخالفین از یك رنگ یا گل خاص به عنوان نماد مخالفت خود باز می گردد كه این اعتراض با استفاده از جریان سازی تبلیغات رسانه های غربی با عنوان پر طمطراق « انقلاب» شناسایی می شوند .

بنابراین می توان انقلاب رنگی را تحولی نسبتاً آرام و همراه با جابجایی نخبگان در سطح بالا دانست كه طی آن هیات حاكمه از سوی اپوزیسیون قدرتمند به چالش كشیده می شود و در نهایت بوسیله ی همین مخالفان میانه رو كه طرفدار لیبرال دموكراسی غربی می باشند و از حمایت قدرت های غربی نیز برخوردارند ، از مدار قدرت خارج می گردند .

این جریان كه عموماً در برابر اعتراض به نتایج انتخابات صورت گرفته است ، هدف خود را پیروزی دموكراسی در روند انتخابات می داند و در این راستا از ابزارهای گوناگونی برای نمایش تقلب و یا فساد حاكمان استفاده می نماید . به نحوی كه برگزاری انتخابات بحث برانگیز به مخالفت های گسترده خیابانی دامن زده و این امر منجر به عزل و فرار رهبرانی شده كه از سوی مخالفین با عناوینی نظیر دیكتاتور و مستبد شناخته می شوند.

از این رو علیرغم آنكه انقلاب رنگی یك تحولات درونی محسوب می شود، با این حال نباید تنها به آن همچون مسائلی داخلی نگریسته شود و نقش عوامل خارجی را نادیده گرفت و لذا یكی از تفاوت های اصلی انقلاب های رنگی با انقلاب به معنای رایج آن همانا حضور پررنگ و مداخله جدی كشورهای خارجی، سازمان های بین المللی و رسانه های ارتباط جمعی دانست.

این الگوی تغییر رژیم تاكنون در كشورهای یوگسلاوی (2000)، گرجستان (2003)، اوكراین (2004) و قرقیزستان (2005)، رخ داد و در جریان آنها، نوع جدیدی از جابه‌جایی قدرت سیاسی به شیوه‌ای آرام و مسالمت‌آمیز جلوه‌گر شد.

 

انقلاب (revolution) ‌ در فرهنگ سیاسی به معنای : «تغییر ناگهانی است كه در هر نظم اجتماعی، نهادی و سیاسی مستقر ، تحت تأثیر نیروهای معمولا متشكل و برتر از نیروهای حافظ نظم موجود و نه در جهت جابجایی افراد، بلكه با هدف ایجاد یك نظم جدید به وقوع می‌پیوندد» می باشد. (1)

در تعریف دیگر انقلاب یعنی «یك حركت مردمی در جهت تغییر سریع و بنیانی از ارزش‌ها و باورهای مسلط در نهادهای سیاسی ، ساختارهای اجتماعی، رهبری، روش‌ها و فعالیت‌های حكومتی یك جامعه همراهبا خشونت داخلی».

بنابراین نظر به مفاد مذكور، عناصر و ویژگی‌های اصلی یك انقلاب عبارتند از:

مردمی بودن
سریع و ناگهانی بودن
با خشونت همراه بودن
ارزش‌های مسلط را تغییر دادن
و سیستم سیاسی حاكم را دگرگون ساختن
 

تأمل در مفهوم و ویژگی های انقلاب به معنای رایج و اصطلاحی آن نشان می دهد كه تحول در جمهوری‌های شوروی سابق با مختصات انقلاب آنگونه كه بر شمرده شد، همخوانی و سنخیت ندارد، زیرا انقلاب رنگی از اوصاف پنجگانه انقلاب، به دلیل سراسری بودن نارضایتی ، فقط واجد وصف مردمی بودن آن هستند. هر چند این قید نیز با تسامح همراه است . (2) چرا كه:

اولا: حاكمان این كشورها به هیچ عنوان برای متوقف كردن تظاهرات عمومی از نیروی نظامی استفاده نكردند.

ثانیا:‌ پیش از تحولات رهبران اصلی انقلاب‌های رنگی دارای سمت‌های مهمی چون صدارت یا وزارت بودند.

ثالثا: رهبران بر كنار شده همچنان به حیات سیاسی خود ادامه داده و شاید در صورت تغییر شرایط مجددا به قدرت باز گردند. به این معنا كه از تسویه حساب‌های سیاسی انقلابی و خونین كه لازمه انقلاب‌های بزرگ می‌باشد، كوچك‌ترین خبری نیست. این در حالی‌ است كه عمده‌ترین تفاوت انقلاب‌های متعارف از انقلاب‌های رنگین آن است كه در اولی انقلابیون برای پیشبرد اهداف انقلاب، اگر ضرورت ایجاب كند، از كاربرد خشونت علیه حاكمان و حافظان موجود دریغ نمی‌ورزند. اما در انقلاب‌های آرام، انقلابیون خشونت را تقدیس نمی‌كنند و حتی‌الامكان به روش‌های مسالمت‌آمیز تأسی می‌جویند.

رابعا : مفهوم انقلاب در ادبیات سیاسی از نوع تقدس برخوردار است. چرا كه بار معنایی آن از نقص به كمال، از استبداد به مشروطه و از وابستگی به استقلال است. به همین دلیل انقلابی بودن برای جامعه افتخار و تعهد ایجاد می‌كند. این در حالی است كه تحولات جمهوری‌های شوروی سابق تحت نام انقلاب‌های رنگی نه تنها منشاء‌ هیچ گونه تقدسی نگردیده، بلكه مستلزم آثار و عوارض خاصی كه معادلات بین‌المللی را نیز تحت الشعاع قرار داده و یا الگویی از نوع یك انقلاب مستقل را ترجمان كند، نمی‌باشد.

بر این اساس می‌توان نتیجه گرفت كه تحولات سیاسی در گرجستان، اكراین ، قرقیزستان و ... بیشتر نماد یك رفرم هستند، هر چند نام‌های گوناگونی نظیر انقلاب از بالا، انقلاب بی كنش و انقلاب مخملی بر آنها گذاشته شود یا حداقل آنكه با تسامح عنوان اصقلاب را بر آنها اطلاق كرده، زیرا ارزش‌ها و هنجارهای حكومتی و نهادهای پیشین هنوز وجوددارند و جز تغییراتی خاص در حوزه سیاست داخلی و نیز جهت‌گیری‌های كلان خارجی، تحول قابل توجهی در این كشورها مشاهده نمی‌شود. از این رو كاربرد انقلاب در ادبیات سیاسی برای تحولاتی از این دست نوعی بدعت محسوب می‌گردد.

 
ویژگی ها و شاخصه های انقلاب رنگی
 

بهره‌گیری از گزینه میانی؛ منطق درونی انقلاب رنگی

با بررسی موردی انقلاب رنگی در كشورهایی كه دستخوش این دگرگونی بوده اند ، اكنون می‌توان به این نتیجه مهم دست یافت كه آنچه منطق درونی این الگو را تشكیل می‌دهد، بهره‌گیری از گزینه میانی است. به بیان دیگر، انقلاب رنگی از یك سو گزینه‌ای است میان انقلاب خشونت‌آمیز و اصلاحات درون‌حكومتی و از سوی دیگر و به لحاظ سازماندهی، در میانه سازمان‌های نیمه‌مخفی و سلسله ‌مراتبی (منضبط) و احزاب حكومتی با فعالیت آشكار ایستاده است. همچنانكه از یك سو جایگاهی میان مبارزه چریكی، پنهانی و براندازانه و فعالیت انتخاباتی كاملاً در چارچوب گفتمان دولتی را برمی‌گزیند و از سوی دیگر، شیوه‌ای است در میانه مبارزه كاملاً خودانگیخته و داخلی و مداخله صرف خارجی. در میانه ایستادن، این مزیت را به الگوی انقلاب رنگی می‌دهد كه حتی‌الامكان از مزایای هر دو سر طیفه بهره ببرد و در عین حال از برخی هزینه‌ها و مضرات آنها به دور باشد. بر این اساس، برای تشریح ویژگی‌های انقلاب‌های رنگی، می‌توان به چهار گزاره اشاره كرد كه محتوای آنها به ترتیب مسالمت‌جویی، جنبش‌گرایی، بهره‌گیری از امكانات نوین ارتباطی و استفاده از سرمایه‌گذاری خارجی‌اند. (3)

 

 انقلاب رنگی، الگوی تغییر مسالمت‌آمیز و به دور از خشونت حاكمان است.

انقلاب رنگی به مثابه الگوی نوین تغییر حاكمان، بر نفی دوگانه‌سازی‌های كاذب گذشته اعم از دوگانه انقلاب و اصلاح بنا شده است. به این معنا، الگوی تازه، سنتز یا هم‌نهاد دو الگوی پیشین یعنی انقلاب و اصلاح می‌باشد. به بیان دیگر، مفروضه بنیادین انقلاب رنگی این است كه می‌توان در اهداف انقلابی بود و در روش اصلاح‌طلب و مسالمت‌جو. به این معنا، انقلاب رنگی بر روش‌های غیر خشن مبارزه و تركیبی از فشار توده‌ای سازمان‌یافته (از جمله جنبش‌های اجتماعی)، در عین آمادگی برای گفتگو، مذاكره و پیشبرد مرحله‌ای اهداف، تأكید می‌كند. بهره‌گیری از آموزه عدم خشونت، بیش از آنكه گزینه‌ای اخلاقی باشد، انتخابی راهبردی و استراتژیك است. این امر، از آن روست كه اعمال قهر در برابر قدرتی كه مزیت هژمون بودن را دارد، غالباً بی‌نتیجه است. به بیان گرامشی، هژمونی، بیانگر نوعی اقتدار است كه نه به واسطه استفاده ناخردمندانه از قدرت، بلكه از طریق رضایت یعنی نوعی توافق ضمنی نوشته‌نشده كه اغلب به صورت حسی عام و متعارف منتقل می‌شود، كاربرد دارد.(4) به بیان دیگر، قدرت از طریق هژمونی نوعی نظام معنایی كه سازنده ذهن جمعی است، اعمال می‌شود. به واقع، قهر و مبارزه خشونت‌آمیز در برابر رژیمی كه هژمون است، فقط چهره زور و غلبه آن را به چالش می‌گیرد و نه چهره‌ای كه مبتنی بر رضایت است. در عین حال، هر نظام سیاسی تثبیت‌شده‌ای، در بعد اعمال زور و غلبه قهرآمیز، توانمند و تا حد زیادی روئین‌تن است و تا زمانی كه اراده روانی آن برای اعمال قهر و سركوب با اختلال مواجه نشود، نمی‌توان جنبه قهرآمیز آن را با بحران مواجه كرد. مبارزه مسالمت‌آمیز، موجب می‌شود اولاً، چهره توأم با رضایت حكومت به تدریج مخدوش شود و ثانیاً، ظرفیت نیروهای سركوب برای اعمال قهر و زور عریان تا حد زیادی تخلیه گردد. از سوی دیگر، تجارب گذشته نیز نشان داده كه هرگونه شكست در آوردگاه‌های قهرآمیز، به بازتولید روانی طرف پیروز و سرخوردگی طرف ناكام خواهد انجامید. این در حالی است كه روش‌های مسالمت‌آمیز، به این سطح از بی‌تعادلی روانی منجر نمی‌شوند. این تلقی، عمدتاً برگرفته از برخی تجربیات كشورهای اروپای شرقی به ویژه لهستان، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است. به واقع، تجارب اروپای شرقی مهر تأییدی بر رویكردهای مسالمت‌آمیز است و به استثنای رومانی كه سِر گونی چائوچسكو دیكتاتور آن، همراه با خون‌ریزی بود، در سایر كشورها، نیروهای جامعه مدنی (به ویژه جنبش همبستگی در لهستان) با روش‌های مسالمت‌آمیز و مرحله به مرحله، رژیم را وادار به عقب‌نشینی و در نهایت كناره‌گیری از قدرت كردند. درایت مخالفان این جوامع، آن بود كه خود را درگیر بازی‌ای كه در آن اقتدارگرایان حزبی دست بالا را داشتند، نكرده و بازی را با قوانین و آهنگ مورد نظر خود انجام دادند. به عبارت دیگر، با احتراز از تشكیلات آهنین حزبی، پیشاهنگ، مخفی و همچنین سازماندهی شفاف و جنبشی، از ظرفیت سركوب حكومت‌ها كاستند.(5) بر این اساس، گزینه گذار مسالمت‌آمیز، از راهبرد نامتقارن یا عدم تقارن راهبردی سود می‌برد. عدم تقارن راهبردی، عبارت است از اقدامات نامتقارن و تلاش در جهت دور زدن یا تحت‌الشعاع قرار دادن قدرت و توانایی‌های حریف، به همراه استفاده بهینه از نقاط ضعف و آسیب‌پذیری‌های او و به كارگیری شیوه‌هایی كه تا اندازه زیادی با روش‌ها و شیوه‌های او متفاوت و متمایز باشد.(6) مزیت دیگر در بهره‌گیری از شیوه‌های مسالمت‌آمیز، استفاده از توانمندی‌های مخالفان درون‌حكومتی است. به بیان دیگر، انقلاب به شیوه قهرآمیز، به قطبی شدن فضای سیاسی و فرسایش نیروهای بنیابینی می‌انجامد و باعث می‌شود آنها به یكی از دو سوی میدان مبارزه سوق یابند. این در حالی است كه انقلاب رنگی، امكان آن را فراهم می‌كند تا پتانسیل درون‌حكومتی نیز، در راستای انقلاب، بسیج شود.

 

 نمایی از گردهمایی مردم در میدان استقلال در كیف در اكراین در زمان انقلاب نارنجی

 نمایی از گردهمایی مردم در میدان استقلال در كیف در اكراین در زمان انقلاب نارنجی

 

حاملان و عاملان انقلاب رنگی، جنبش‌های نوین اجتماعی‌اند

جنبش‌های اجتماعی، یكی از اشكال سازمان‌یابی نیروهای جامعه مدنی محسوب می‌شوند و در گذار به دموكراسی، در كشورهایی نظیر كره جنوبی، شیلی، آفریقای جنوبی و برخی از كشورهای اروپای شرقی و مركزی، نقش اساسی ایفا كرده‌اند. جنبش‌های اجتماعی جدید، حسب تعریف، به جنبش‌هایی گفته می‌شود كه از دهه 1960، عمدتاً در جوامع اروپای غربی و آمریكای شمالی سر برآوردند. این جنبش‌ها، بر خلاف اسلاف قرن نوزدهمی خود، بسیار وسیع، گسترده و متنوع‌اند و طیف گوناگونی از نیروهای اجتماعی از جمله جنبش‌های دانشجویی، جنبش حقوق مدنی، جنبش زنان، جنبش محیط‌زیست، جنبش صلح، جنبش‌های ضد نژادپرستی، جنبش حمایت از حقوق كودكان و گروه‌های مخالف تولید، تكثیر و استفاده از سلاح‌های كشتار جمعی را دربرمی‌گیرند.(7) جنبش‌های جدید، بر خلاف جنبش‌های مدرن و كلاسیك، برای همه امور نسخه نمی‌پیچند و اهداف، برنامه‌ها و مطالبات محدودی را دنبال می‌كنند. از سوی دیگر، تشكل‌ها و سازمان‌های جنبش‌های جدید، غیر متمركز، پراكنده و كوچك‌اند و به راحتی می‌توان عضو این جنبش‌های متكثر شد و یا عضویت آنها را ترك كرد. این در حالی است كه جنبش‌های مدرن، غالباً با قواعد انعطاف‌ناپذیر سازمانی و سلسله‌مراتب مشخص شناخته می‌شدند.(8) ماریودیانی و دوناتلا دلاپورتا، با بررسی جنبش‌های جدید در اروپا و آمریكا، نشان داده‌اند كه خصلت ساختاری این جنبش‌ها، بیشتر شبكه‌ای است و این خصلت، تسهیل‌كننده انتشار اطلاعات و بسیج گروه‌هاست كه می‌توان از آن با عنوان «شبكه اجتماعی» یاد كرد.(9) شبكه یا Network، اشاره به نوعی تشكیلات مسطح است كه در آن رابطه‌ای كمابیش هم‌طراز مابین اعضا و یا هسته‌های تشكیل‌دهنده آن وجود دارد. اگر سازمان‌های سیاسی سنتی را به هرم تشبیه كنیم، تشكل‌های شبكه‌ای را می‌توان به تور ماهی‌گیری تشبیه كرد كه هسته‌های سیاسی، گره‌های آن را تشكیل می‌دهند. این گره‌ها، عمدتاً نقطه‌های ارایه خدمت به بقیه اعضای شبكه می‌باشند و حداكثر آزادی برای ابراز خلاقیت و ابراز وجود خود در چارچوب شبكه را دارند.

سازماندهی شبكه‌ای، به صورت بدوی، در گذشته هم وجود داشته، امّا امروزه با استفاده از ابزار نوین ارتباط‌جمعی، از جمله اینترنت، كارآمدتر گشته و رفته رفته به ابزار بسیار مؤثری در سازمان‌دهی اجتماعی و سیاسی تبدیل می‌شود. عده‌ای، اینترنت را صرفاً ابزار اطلاع‌رسانی می‌بینند، امّا اینترنت، امكانی برای سازمان‌یابی شبكه‌ای است. مدل شبكه‌ای، به خاطر خصلت مسطح، غیر هرمی و غیر متمركز آن، می‌تواند در ورای اختلافات سیاسی و تشكیلاتی و به رغم پراكندگی جغرافیایی، مكانیزم مناسبی برای همكاری و هماهنگی در میان فعالان انقلاب رنگی باشد و از این رو، جنبش‌های نوین اجتماعی، بیشترین هم‌خوانی را با این الگوی تغییر رژیم دارند. علاوه بر این، شیوه مبارزاتی جنبش‌های كلاسیك، غالباً چریكی بود، امّا جنبش‌های جدید به اَعمال سمبلیك و نافرمانی مدنی متوسل می‌شوند و دغدغه آنها، بیش از كسب قدرت سیاسی، تحت تأثیر قرار دادن و عرصه عمومی جامعه است. جنبش‌های كلاسیك بر بولتن‌ها و نشریات درون‌سازمانی و ارتباطات پنهانی و محرمانه تأكید داشتند؛ امّا جنبش‌های جدید به انتقال پیام‌ها و معناها از خلال رسانه‌های فراگیر، علنی و غیر رسمی اقدام می‌كنند. روابط میان طرفداران جنبش نیز فقط به احزاب، نهادها و سازمان‌های بزرگ بوروكراتیك متكی نیست، بلكه اساس آن بر شبكه وسیع روابط غیر رسمی میان همفكران، همكاران و دوستان ابتنا یافته و نهادهای حكومتی، به راحتی نمی‌توانند این شبكه وسیع روابط جمعی و نامحسوس را از پیش روی بردارند. البته این امر مانع از آن نمی‌شود كه نهادهای دولتی و حزبی به این جنبش‌ها نپیوندند. این جنبش‌ها، همچنین این امكان را فراهم می‌كنند كه شیوه مبارزه شفاهی و سیال، جایگزین مبارزه متمركز و مكتوب شود. این شیوه، كه شركت‌كننده را در بیان، منظره و دریافت مستقیم درگیر می‌كند، در نحوه انتشار اندیشه شورشی، نتایج فوری به دنبال دارد. در حالی‌ كه پلیس می‌تواند بی‌هیچ مانعی، فروش و یا انتشار روزنامه مخرب را ممنوع كند، نمی‌تواند، به همان سهولت، مانع هر نوع ملاقات و مبادله لفظی شود.(10)

مجموعه این خصلت‌ها، مبین آن هستند كه جنبش‌های نوین اجتماعی و اساساً رفتارهای جنبشی، بهترین محمل بروز انقلاب رنگی و مؤثرترین عامل پیروزی آن می‌باشند.

 


 

انقلاب رنگی بر پایه امكانات نوین ارتباطی شكل گرفته و پیروز می‌شود

انقلاب رنگی بیش از هر چیز، امكانات نوینی را كه روند جهانی شدن در اختیار بشر امروز نهاده، به خدمت می‌گیرد. بر این اساس، در دنیای جهانی‌شده كنونی، مسأله مركزی، تأثیر بر افكار عمومی است و حلقه مركزی برای این تأثیر، رسانه‌های جمعی و ارتباطات جهانی می‌باشند و جهانی شدن، این امكان را به وجود آورده كه شبكه ارتباطات، تبدیل به عمل جمعی و حركت جمعی شود. به این معنا، انقلابیون پست‌مدرن، از فراگرد جهانی شدن سود می‌جویند. آنان ماهرانه با امكانات تكنولوژی ارتباطات مانند اینترنت آشنایی دارند. سیاست‌های انتقادی را علیه رژیم‌ها سازمان می‌دهند، پیام‌های كوتاه را از طریق تلفن‌های همراه رد و بدل می‌كنند و مرتب قرارهای جدید می‌گذارند. آنها همچنین می‌دانند كه چگونه از تلویزیون كه تأثیر همگانی گسترده‌ای دارد به بهترین شكل استفاده كنند. در گرجستان، جنبشی كه انقلاب گل سرخ را به پیروزی رساند، جنبش «كافیست» نام داشت. این جنبش، در طول مبارزات خود، فیلمی را از طریق تلویزیون‌های مداربسته و كابلی به نمایش گذارد كه بیش از هر چیز بر جوانان تفلیس و بسیج آنها تأثیر گذاشت. عنوان این فیلم، «دیكتاتور را سرنگون كنید!» بود كه گزارشی از سرنگونی میلوشویچ در یوگسلاوی به شمار می‌رفت. این نمایش، نوعی احساس این‌همانی به وجود آورد كه گویی می‌توان عین همان سناریو را در تفلیس نیز پیش برد.(11)

بر این اساس، امكانات جدید ارتباطاتی و اطلاعاتی، هم عاملی برای برانگیختن و هم محملی برای سازمان‌یابی انقلاب‌های رنگی‌اند. بهره‌گیری از این امكانات، مزیت دیگری هم دارد و آن این است كه مبارزه را با زندگی روزمره سازگار می‌كند و مانع از بروز اختلال فراگیر در آن می‌شود. در واقع، اگر انقلابیون بخواهند مدل‌های گذشته فعالیت سیاسی را بازتولید كنند و تحولاتی را كه در زمینه تكنولوژی، مناسبات اجتماعی و ارتباطات در جامعه اتفاق افتاده، نادیده بگیرند، می‌بایست همان فرم‌های هرمی هیرارشی (سلسله‌مراتبی) و فعالیت‌های حرفه‌ای انقلابی را در دستور كار قرار دهند و این، با زندگی روزمره اجتماعی و سرزندگی و شادابی آن مغایر است و آن را متلاشی می‌كند. كاركرد مهم رسانه‌های نوین كه كنترل آنها بسیار دشوار می‌باشد، تأثیر بر افكار عمومی و بسیج آن است؛ به گونه‌ای كه به واسطه این رسانه‌ها، نوعی فضای عمومی شكل می‌گیرد و بسیاری از افراد، بدون آنكه یكدیگر را ببینند و تبادل نظر كنند، مانند یكدیگر فكر و در نتیجه مانند یكدیگر نیز عمل می‌كنند. بر این اساس، از طریق تولید پیام، شعار و اندیشه به شیوه‌ای هنری و از طریق تصویر، گرافیك، صدا و موسیقی، تصورات دستكاری و بسیج می‌شوند و در نهایت، فعالیت سیاسی، این امكان را می‌یابد كه با زندگی روزمره آمیخته می‌شود. اگر این آمیختگی از انقلابیون گرفته شود، آنها دچار استرس و بیگانگی از جامعه می‌شوند. در این صورت، دیگر مانند گذشته، نیازی نیست كه برای تبدیل افكار عمومی به نیروی اجتماعی و تغییر اوضاع سیاسی، به اهرمی مانند حزب سیاسی متوسل شد و اگر این تغییر در افكار عمومی پیدا شود، مردم در بزنگاه تاریخی، خودشان راه را باز می‌كنند و احتیاجی به اعمال نیرو، فشار و زور از طریق اهرم‌های جدا از مردم وجود ندارد.

 

نقش سرمایه گذاری خارجی در پیشبرد انقلاب رنگی

تجربیات موجود در خصوص انقلاب‌های رنگی یا مخملی، شامل شواهد بی‌شماری دال بر دخالت و سرمایه‌گذاری عوامل خارجی، به ویژه ایالات متحده آمریكا هستند. این حمایت‌ها، عمدتاً دربردارنده موارد ذیل می‌شوند:

یك. حمایت سیاسی به شكل پشتیبانی از خواست‌های مخالفین و همچنین اعمال فشار بر دولت موقت برای تأمین خواست آنها با ابزارهای مختلف.

دو. حمایت مالی از اعتصاب‌كنندگان و تظاهركنندگان و نیز تأمین هزینه‌های انتخاباتی نامزدهای مخالف دولت.

سه. حمایت سیاسی و مالی از نهادها و سازمان‌های غیر دولتی حامی اهداف آمریكا.

برای مثال، قبل از انتخابات اوكراین، جورج بوش پدر، كسینجر، مادلین آلبرایت، دونالد رامسفلد، سناتور جان مك كین و ریچارد هالبروگ، از جمله مسافرانی بودند كه به كیف رفتند و به تدارك مبارزات انتخاباتی و تظاهرات عمومی كمك كردند.(12)

همچنین در سال 2006، حدود 124 میلیون دلار از بودجه ایالات متحده، به تشكیل «سپاه واكنش سریع» برای شركت در انقلاب‌های رنگی اختصاص یافت. در این خصوص، تأكید شده بود كه اعضای این سپاه را نمایندگان دیپلماتیك و كاركنان سازمان‌های غیر نظامی تشكیل می‌دهند. یكی از برجسته ترین اعضای دیپلماتیك این سپاه، ریچارد مایلز سفیر آمریكا در انقلاب رز گرجستان و قبل از آن در یوگسلاوی و بلغارستان است. به واقع، وی نقش اصلی را در هدایت و سازماندهی این انقلاب‌ها بر عهده داشته؛ به گونه‌ای كه پس از بحران گرجستان، وی به سفیر برانداز مشهور شد و جراید گرجستان نیز از وی، به عنوان سفیر كاركشته و باتجربه در انقلاب‌ها و كودتاها یاد كردند.(13) در عرصه بنیادهای خصوصی و غیر دولتی نیز «بنیاد سوروس» در آمریكا، مهمترین حامی و سرمایه‌گذار در انقلاب‌های رنگی است. جورج سورس، میلیاردر معروف آمریكایی و بنیان‌گذار مؤسسات زنجیره‌ای سوروس در جهان است. این بنیاد، در بسیاری از كشورها، به نام بنیاد «جامعه باز» شناخته می‌شود. برای نمونه، جامعه باز در جریان انقلاب رز نقش بسیار بارز و اساسی در گرجستان ایفا نمود. شوارد نادزه، پس از استعفا، علناً اعلام كرد كه بنیاد سوروس در سقوط دولت وی نقش اصلی را داشته است. وی همچنین، ضمن معرفی سوروس به عنوان مقصر اصلی، افزود:

«من شوكه شدم كه چه طور یك سازمان غیر دولتی تا این حد می‌تواند در امور داخلی یك كشور دخالت نماید. من در مورد كمك مالی این بنیاد به طور دقیق نمی‌توانم اظهار نظر كنم ولی یكی از سفرا به من گفت كه 5/2 تا 3 میلیون دلار كمك مالی به مخالفین كرده است».(14)

در واقع، تأسیس و حمایت مالی سازمان جوانان كمارا یا جنبش كافیست در گرجستان، مهمترین فعالیت جامعه باز برای سرنگونی شوارد نادزه بود. پس از پیروزی انقلاب رز نیز جامعه باز، صندوقی را به منظور كمك به دولت تازه‌تأسیس اختصاص داد و از محل آن، حداقل درآمد لازم برای زندگی اعضای دولت را محاسبه و حقوق آنها را به همراه مقداری كمك برای اصلاحات در پلیس، به مدت چند ماه، پرداخت كرد.

همچنین، در خلال انقلاب رز، بنیاد سورس یك كانال تلویزیونی سراسری را با نام روستاوی 2 تأسیس كرد كه مجهز به اكیپ‌های مشاوران تبلیغاتی و سیاسی خارجی به منظور كمك به مخالفین بود. این شبكه، در خلال بحران پارلمانی، به فعالیت شبانه‌روزی و پوشش خبری بسیار وسیع از فعالیت‌ها و سیاست‌های مخالفین و همچنین تظاهرات و اعتراضات مردمی پرداخت و توانست تأثیر بسزایی در بسیج حمایت مردمی ایفا كند.(15) بنیادهایی از این دست، همچنین سرمایه‌گذاری و اجرای نظرسنجی‌های گسترده را در كنار برگزاری انتخابات در كشورهای موضوع انقلاب رنگی بر عهده می‌گیرند تا با نشان دادن تضاد میان نتایج اعلام شده انتخابات از سوی حكومت و نتایج نظرسنجی، خشم مردم را برانگیخته و جرقه انقلاب رنگی را روشن كنند.



:: موضوعات مرتبط: انقلاب رنگی، چیستی ، چرایی و چگونگی (1) , ,
:: بازدید از این مطلب : 280
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد